لیــــــــــــانای منلیــــــــــــانای من، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

بانوی زیـبـــــــــــــــا

خاطرات زایمان

سلام به دخملیه نازم دخترم اومدم برات از اون لحظه ای بگم که بدنیا اومدی قشنگترین لحظه قشنگ ترین حس قشنگترین درد همشون زمانی بود که تو عزیز دلم پا بدنیای ما گذاشتی عزیزم شب قبل از زایمان من با بابایی رفته بودیم جشن پسر عموی من یعنی 15 مهر 92 خیلی دوست داشتم اون روز بدنیا میومدی اما قسمت نشد ....... شبو نمیدونم چجوری خوابیدم یا شایدم نخوابیدم صبح از ساعت5 دیگه پاشدم اینور بدو اونور بدو تا ساعت بشه7ونیم اما زمان نمیگذشت عزیزم خلاصه صبحونه رو خوردیم با بابایی و قبل رفتنم با اون شکم چند تا عکس انداختیم و راه افتادیم ساعت7 بیمارستان بودیم اما پرسنل پذیرش  7و 30میومدن انتظار تا ساعت یه ربع ب هشت وخ...
28 آبان 1392
1